همه ما ترجیحات و تحمل های حسی داریم. شاید شما لباس پشمی را در تنتان تاب نیاورید و فقط لباسهای پنبه ای بپوشید، شاید شما موسیقی پاپ را تحمل نکنید و به جای آن به موزیک های آرام با آهنگ ثابت و ملایم گوش دهید شاید به فکر رفتن به قطار هوایی، پریدن از ارتفاع یا اسکی کردن شما را بیزار کند.
ممکن است شما رفتن به درون طبیعت با قایق و یا پیاده روی در جنگل را ترجیح دهید همچنین شما ممکن است از گذراندن اوقات با دوستانتان لذت ببرید شاید شما بیرون رفتن با دیگران و یا رفتن با یک دوست را به مهمانی هایی با صدای بلند موسیقی ترجیح دهید شاید ممکن است خوراکیهای جدید را نپسندید و به شدت غذاهای مناسب و آنهایی که طعم آشنایی دارند را ترجیح دهید اگر شما در پی جستجو حس های بیشتری هستید ممکن است طالب ماجراجویی باشید، کارهای سخت، حرکات سریع و موسیقی های شاد، پیشرفت در کارهای جدید و تجربه تحریکات جدید را ترجیح دهید.
هنگامی که ما متولد میشویم ورودیهای حسی جدید را می آموزیم و آنها را دوست داریم و یا آنها را نمیپسندم و انتخاب میکنیم که چه کسی باشی و چه کاری با وقتمان انجام دهیم.
هنگامی که بزرگ می شویم ما عموماً توانایی کنترل محیط خود را با راهی که سازگار با نیازهای حسی خود باشد میاید شما لباس می خرید و احساس خوبی می کنید شما کلید برق برای تنظیم روشنایی مورد علاقه و نیاز تان نصب می کنید.
ممکن است صبح ها به بیرون بروید و بدوید چرا که ممکن است احساس آمادگی برای مواجه شدن با روز تان را به شما بدهد. هنگامی که کارتان فشار آور است، ممکن است استراحت کوتاهی به خود بدهید جرعه ای آب با یک لیوان قهوه بنوشید و سپس ادامه دهید اگر شما گیر جلسه ای کسل کننده افتادید شما میتوانید پوزشی خواسته و به دستشویی بروید، آدامسی بجوید و یا مخفیانه بخندید.
در مقابل، کودکان فرصت کمی برای تعدیل محیط برای رفع نیازهایشان دارند. آنها نسبت به سر و صدا و هرج و مرج در زنگ های تفریح بیش از حد تحریک می شوند و آنها نمی توانند که هر روز در این موقعیت ها حضور پیدا کنند. ممکن است نسبت به تابش مهتابی بالای سرشان اذیت شوند آنها نمی توانند به سادگی چراغ را خاموش کنند.
در حالت ایده آل خانه و مدرسه برای کودک با هم همخوانی دارد گذشته از همه اینها بیشتر کودکان می آموزند که به راحتی با افراد و موقعیت های جدید تطابق یابند مشکل زمانی است که کودک در کشمکش با نیازهای حسی مورد نظر باشد.
هرچه عدم هماهنگی بین محیط و نیاز های حسی بیشتر د و در پی آن چالشها سخت تر و نیازمند به هماهنگی بیشتر وجود دارد و واکنش های رفتاری ضعیف تری را شاهد خواهیم بود.
اگر فرد در ورودی های حسی با جریان های ثابت که برای حیات وی نیاز است در کشمکش باشد و در آنها غرق شود، این شخص ممکن است در آموزش دیدن، بازی کردن، مراقبت از خود، عملکرد های اجتماعی و تمامی تکاملات فیزیکی و روانی اجتماعی، با مشکل زیادی دست و پنجه نرم کند خیلی از موارد مشکلات حسی نیز به صورت زنجیره وار اند. هنگامی که مشکل حسی خفیف باشند در نتیجه آن کودک پر سر و صدا است که از کثیف شدن توسط چسب یا رنگ نقاشی پرهیز میکند و یا کودکانی هستند که تنها لباس های نرم می پوشند و یا دارای گیرنده های حسی محدودی برای پذیرش تنوع کمتری از انواع غذاها هستند اگر روند حسی کودک به طور طبیعی روش رشد کند ممکن است از این محدودیت ها بیرون بیاید.
با استفاده از حساسیت زدایی های پوستی و حساسیت زدایی های آرام، کودک با غذا های جدیدتری آشنا میشود.
کودکی در کنار هم کلاسی خود مینشیند و دائم به خاطر لمس کردن و یا هل داده شدن توسط او عصبی میشود نمیتواند مزه بیشتر غذاها را تحمل کند این کودک به سادگی بیش از اندازه تحریک می شود و دچار افت های ناگهانی حسی مکرر است و نیازمند کمک هایی است نسبت به مشکلات حسی زنجیره ایی معمول مشکلات بیشتر و افزاینده تری دارند و غالباً در شکل های مختلف فعالیت و تنظیم رفتار، نیازمند مداخلات شدید تری است.
تشخیص مشکلات پردازش حسی مربوط به زمانی می شود که فرد در عملکردهای روزانه متفاوت عمل کند. در موارد شدید طرح مشکلات حسی ناتوانی فرآیند بطری را به وجود می آورند این مورد بسیار در افرادی با اختلالات عصبی رفتاری مثل اتیسم که ممکن است در حالت پایه ای مراقبت بماند و تجربیات بینایی و شنوایی وسایر ورودی های حسی درد آور و رنجش آور را در طول تحریکات بیش از حد حسی تجربه نمایند وجود دارد. نسبت به این کودکان آگاه باشید.
سلام خیلی عالی بود.
بابت مطالب خوبی که گذاشتید تشکر می کنم.
سلام خیلی کامل بود.
خسته نباشید